باورم نمیشود
که شعر
دست یک کودکِ فلسطینی
سنگ می شود.
و شعرپرانی
شبهای شعرِ یک کودک
به امید شاعری که میآید
که هر چه شعر را
به مشام بادها برساند
کاش
روزی
آن غزل که باید
قافیهها را ببازد
به صحنههای روسیاه میدانهای ردیفدار
دلم میخواهد
تمام ترانههایت را
بر روی قلبم بخوانی
تا شعرِ من هم
رنگِ سنگ بگیرد
۱ خرداد ۱۳۸۶
آخه من باید از روی وبلاگ مجید بفهمم تو وبلاگ داری ؟؟
راستی اینا نوشته های خودته یا نه؟