«سفر نویسنده» بر اساس نظریات روانشناسی «کارل یونگ» و به نوعی، سادهشدهٔ کتاب «قهرمان هزارچهره» کمپل است. این کتاب را یک منتقد و نویسندهٔ سینمای هالیوود نوشته و به همین خاطر بیشتر شاهد مثالها از فیلمهای کلاسیک و بعضاً متأخر هالیوود است. آن طور که نویسنده در ویرایش سوم کتاب ادعا کرده، در فیلمهای اخیر هالیوود این قدر از این الگوی قهرمان استفاده شده که گاه کار به کارهای کلیشهای هم کشیده شده است. با خواندن این کتاب میشود به راز موفقیت قهرمانپروریهای هالیوودی تا حدی پی برد. البته به نظرم فرموله کردن زیاده از حد هنر، نوآوری را میکشد ولی خواندن این کتاب نباید لزوماً به معنای تبعیت از آن در زمان خلق اثر هنری باشد.
مغز اصلی حرف این کتاب این است که داستانهای اسطورهای معمولاً بر اساس سفر یک قهرمان از جهان ساده به جهانی عجیب است که در این مسیر، قهرمان از مربیاش کمک میگیرد و با همپیمانانش، پس از اندکی بیمیلی به سفر به سمت خطر و مقابله با دشواریها و دشمنان میرود و تا پای جان خطر میکند. در نهایت خودِ قهرمان دچار تغییر و تعالی میشود و به جهان ساده با اکسیر بازمیگردد. پارسال که به شب شعر فارسیِ دانشگاه استنفورد، شبهای روشن، رفته بودم، سخنرانِ آن روز بر اساس همین کهنالگو هفتخوان رستم را تحلیل کرد. همان طور که نویسنده در جاهای مختلفی از این کتاب مثال آورده، بیشتر آثار دینی گذشته مانند داستانهای پیامبران در انجیل نیز از این کهنالگو تبعیت میکنند. به نظرم رسید قهرمان قرآن، یعنی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، بسیار به این قهرمان مورد نظر در این الگو نزدیک است، فقط با این تفاوت که نوع روایت قرآن برخلاف انجیل خطی نیست. نویسنده در جایی از کتاب ادعا کرده است که حتی داستانهای غیرخطی امروزی نیز در این کهنالگو میگنجد، فقط توالی زمانی روایت به هم خورده است.
این کتاب در محتوای مرکزی بسیار جالب است ولی برای کسی مثل من که زیاد اهل هالیوود نیست، فهم بسیاری از مثالهای هالیوودی کتاب، به دلیل ندیدن آن فیلمها، دشوار است. به همین خاطر از بخشهای بسیاری از این کتاب نخوانده گذشتم. این بار به جای خلاصه، عکس نمودارهای سفر قهرمان و تغییر شخصیت را از خود کتاب میگذارم. به نظرم میرسد گذاشتن این عکسها خودش نشاندهندهٔ اصلِ مطلب است.