پلک باز پنجره
خندهٔ صریح آفتاب، پشت شیشهٔ بخاردیدهٔ سحر
آسمان شب، پر از سرود روشن ستارههای بیخبر
ابرهای گریهناک
بادهای دربهدر
-این نشانههای پاک عاشقی-
حیف...
جای تو برای زندگی چه خالی است
حیفِ کوچههای گرد و خاکدیدهٔ غروب
-جادههای نصفهنیمهٔ کدر-
حیف برفهای رو به اهتزار، روی سقف انتظار
که تو را و طعم بودن تو را ندیدهاند
زمستان ۱۳۹۱