محمدصادق رسولی

۲۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

قفسه‌نوشت ۱۷۶: دود؛ اثر حسین سناپور

 


«دود» رمان کوتاهی است از «حسین سناپور». زاویهٔ دید اول شخص (راوی شخصیت اول) و نحوهٔ روایت پر از جریان سیال خیال است. از نظر مضمون این رمان مرا تا حدی یاد «سرگذشت پرندهٔ کوکی» از «هاروکی مواراکامی» می‌اندازد (شاید به خاطر رفتارهای نیست‌انگارانهٔ شخصیت اول). اما ایرادی بسیار اساسی در رمان «دود» وجود دارد: روابط شخصیت‌ها تبیین نشده است. رفتارهای ناامیدانهٔ حسام، شخصیت اول داستان، به جز کنایه‌هایی به گذشته مانند اتفاق‌های دانشگاه (کی؟ کجا؟ چگونه؟) توجیه دیگری ندارد. پیگیری او از اتفاقی که برای لادن افتاده توجیه ندارد. در مجموع می‌شود گفت این رمان اگر خوب پرداخت می‌شد، شاید به جایی می‌رسید. اما چیزی که الان در دست ماست، کاری است نصفه‌نیمه و از یاد رفتنی.

قبلاً در مورد معروف‌ترین رمان سناپور، «نیمهٔ‌ غائب»، نوشته بودم:
https://delsharm.blog.ir/1396/11/12/nime-ghaeb


 

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۲:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۵: تو به اصفهان بازخواهی گشت؛ اثر مصطفی انصافی

خلاصه کنم:  پیرنگی کلیشه‌ای، روایت بسیار ضعیف که پر از خطاهای فاحش روایت چه از نظر زاویهٔ دید و چه از نظر شخصیت‌پردازی (کدام شخصیت)‌ است. نویسنده حتی نکرده سوگیری سیاسی‌اش را اندکی در لفافهٔ داستان پنهان کند. استاد دانشگاهی که دختری لهستانی به دفترش سر می‌زند. استاد عاشق مادر دختر بوده و لهستان و بازگشت به گذشته و … بگذریم؛ نیمه رها کردم.


پی‌نوشت: آگاهم که این اولین کار نویسنده است و احتمالاً کارهای بعدی‌اش بهتر از این باید باشد. اما نشر چشمه قاعدتاً انتشارات تخصصی ادبیات داستانی است.
 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۰۴:۵۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۴: شاهراه، اثر سینا دادخواه

 

این دومین رمانی است که از سینا دادخواه می‌خوانم. «یوسف‌آباد خیابان سی و سوم» خیلی در زمان خودش صدا کرده بود ولی آن طور که از هفت سال پیش خاطرم مانده، من از «ایرانی نبودنش» زیاد خوشم نیامد. حس می‌کردم با آدم‌هایی مواجهم که رونوشت شخصیت‌های همینگوی و سلینجر هستند تا آدم‌هایی که در خیابان‌های تهران می‌دیدم و می‌شناختم. «شاهراه» اما این مشکل را ندارد. خوب روایت شده است. در جمله‌نویسی و روان‌گویی دقت کافی شده است. در نمادسازی و استعاره‌پردازی افراط نشده و خیلی جاها جملات معترضهٔ نویسنده لذت‌بخش است. داستان از زبان راوی جوانی است که خاطرات نوجوانی‌اش در دههٔ هفتاد شمسی تهران در شهرک اکباتان و سپس در امیرآباد را روایت می‌کند. داستان در مورد طبقهٔ متوسط تهرانی است که می‌توانند خانهٔ اکباتان را اجاره بدهند و خانه‌ای در امیرآباد بخرند که به مطب پزشک نزدیک‌تر باشند. به قول خود راوی، کم‌شماران گاهی کم‌فروغ گاهی پرفروغ. با وجودی که از این طبقه نبوده‌ام، به نظرم توصیفات نویسنده کاری کرد که بتوانم با آن‌ها همذات‌پنداری کنم. نویسنده سعی کرده جزئیات بسیاری از حافظهٔ جمعی نسل متولد دههٔ شصت بیرون بکشد. مثلاً برداشتن سیگار ویرا، سرمربی ایران در بازی معروف ایران و استرالیا. یا دادگاه کرباسچی. یا ۱۶ آذر ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران. و چیزهای دیگر.

 

آن چیزی توی ذوق می‌زند شتاب روایت در پایان داستان است. نویسنده با طمأنینه دههٔ هفتاد را روایت کرده است اما یک‌دفعه به سرعت از اوایل دههٔ هشتاد می‌گذرد. کنایه‌پراکنی نویسنده در مورد دورهٔ اصلاحات و بعد دورهٔ احمدی‌نژاد اصلاً با کلیت داستان همراه نیست و گوییا از بیرون از داستان آمده است و در نهایت به جز چند تکه‌پرانی مبتذل سیاسی ختم نمی‌شود.

 

و اما بعد، برای منی که به دلایل زیاد سال‌هاست ایران را از نزدیک ندیده‌ام، خواندن این کتاب ترکیبی نامأنوس بود از لذت و درد. نوستالژی هم لذت دارد هم درد.

 

پی‌نوشت آن که به کالیفرنیا برگشته‌ام. اولین سر زدن به کتابخانهٔ عمومی سانی‌ویل و دیدن دو قفسه کتاب فارسی که اکثرشان رمان‌های اخیر فارسی عمدتاً‌ از انتشارات معروف روشنفکری مثل چشمه و نگاه هستند. فعلاً و پس از مدت طولانی انگلیسی‌خوانی، کمی برگردم به زبان مادری.

 


 

۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۴:۵۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۳: آلوت؛ اثر امیر خداوردی

 

 

 

آلوت در فضایی ساختگی نوشته شده است که تا حد زیادی به سادگی می‌تواند تقارن به واقعیت زد. کهستان جایی شبیه به افغانستان است و ایران که ایران. نویسنده سابقهٔ تحصیلات حوزوی دارد و به همین خاطر تسلطش بر علوم دینی در جای‌جای داستان مشهود است. اما نقطهٔ ضعف این داستان در شخصیت‌پردازی است. گاهی احساس می‌شود گویی نویسنده خواسته غیظش را نسبت به سلفی‌گری خالی کند و هر ویژگی ظاهری، رفتاری و منطقی بدی را به آن‌ها نسبت بدهد. ویژگی‌های شبه‌طنزی که به شخصیت‌ها می‌دهد و شتاب‌گیری در روایت باعث می‌شود این اثر را به یک کار بالقوه خوب اما بالفعل ضعیف تبدیل کند. اتفاقات اخیر افغانستان خود نشان می‌دهد که چقدر تصویر ذهنی ما از سلفی‌گری ناقص (اگر نگوییم اشتباه)‌ بوده است.
 

ظاهراً این کتاب رقیب «رهش» برای جایزهٔ جلال آل احمد بوده است. از این که چرا این جور کتاب‌ها تا این سطح تشویق می‌شوند اگر بگذریم، قاعدتاً این کتاب هزار سر و گردن از رهشِ شعارزدهٔ سیاست‌زده بالاتر است. حداقلش آن است که این کتاب روایت و زبان قابل دفاع و داستانی جذاب دارد.


نقدی نسبتاً تند به آلوت در اینترنت دیدم که گرچه تا حدی مضمون‌زده است اما قابل تأمل است:


https://telegra.ph/%D8%B2%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-04-14-2
 

۲۶ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۱: کتاب اوهام، اثر پل آستر

 

این کتاب به تعبیری نقطهٔ تلاقی انواع روش‌های روایت نامطمئن پست‌مدرنی پل آستر است. دیوید استاد دانشگاهی که بعد از فوت ناگهانی همسر و دو فرزندش شدیداً افسرده و منزوی می‌شود، خیلی اتفاقی به فیلم‌سازی از دورهٔ فیلم صامت علاقه‌مند شده، کتابی دربارهٔ او می‌نویسد. آن فیلم‌ساز که سال‌هاست ناپیداست بعد از انتشار آن کتاب سر و کله‌اش پیدا می‌شود. دیوید طی اتفاقاتی به او می‌رسد و بقیه‌اش دیگر لو رفتن داستان است.
آستر باز با هم اندیشه‌های سابق و همان فن‌های همیشگی به سراغ داستان می‌رود. ما نمی‌دانیم کجای روایت درست است و کجایش برساختهٔ ذهن راوی. والبته می‌دانیم که همهٔ روایت برساختهٔ ذهن نویسنده است. 
در مقایسه با دو اثر دیگر نویسنده (شهر شیشه‌ای از سه‌گانهٔ نیویورک، و ۴-۳-۲-۱) این کتاب چندلایگی و رمزگونه‌گی کمتری دارد اما با همان سبک آستری مواجه هستیم و زندگی‌های موازی و تلفیق جهان مرده‌ها و زنده‌ها. 

اما بخوانید نقد «جیمز وود» از این کتاب در مجلهٔ نیویورکر:

https://www.newyorker.com/magazine/2009/11/30/shallow-graves
 

۱۸ خرداد ۰۰ ، ۰۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۷۰: دو مجموعه شعر از گروس عبدالملکیان

 

مجموعهٔ «سه‌گانهٔ خاورمیانه» را هم می‌شود پیوسته خواند و هم جداجدا. سبک همان سبک گروس است. ترکیبی از خیال، عناصر غیرواقعی و تا حدی شبیه به سبک هندی و البته تصاویر بدیع.

بریده‌ای کوتاه از شعرهای این مجموعه:

«شادی‌های بزرگ ترکم کرده‌اند

و مادرم می‌خواهد

شادی‌های کوچک را کنار بگذارم

سیگار را برمی‌دارم

فندک را برمی‌دارم

و مادرم را کنار می‌گذارم»

 

یا 

 

«شب است

و چهره‌ام

بیش‌تر به جنگ رفته است 

تا به مادرم»

 

 

مجموعهٔ «هر دو نیمهٔ ماه تاریک است» گزیدهٔ شعرهای اوست که هر شعر با نقاشی‌های «مریم قربانی» همراه شده است. اما نمونه‌ای تصویری از این مجموعه:

 

 

 

۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۶۹: هنر شفاف اندیشیدن؛ نوشته رولف دوبلی

ذکر چند گزاره در مورد این کتاب را ضروری می‌دانم:


نخست آن که من ترجمهٔ‌ انگلیسی این کتاب را خوانده‌ام و شهرت مترجم فارسی آن تأثیری مثبت یا منفی بر قضاوت من نداشته است.


دوم آن که حس من نسبت به این کتاب کاملاً دوپهلو است. از سویی این کتاب عملاً‌ یک سرقت ادبی است از کتاب‌هایی مانند «تفکر سریع و کند» و چند کتاب دیگر. حالا که اسم آن کتاب‌ها آورده بشود (به عنوان ارجاع) از بی‌ارزشی صحبت‌های نویسنده کم نمی‌کند. از سویی دیگر کتاب‌های مذکور خیلی درازدامن هستند اما این کتاب در ۹۹ فصل ۲-۳ صفحه‌ای جمع‌آوری شده و قاعدتاً‌ با حوصلهٔ پیامک‌باز واتس‌اپ‌باز عشق اینستاگرام و توئیتر هم‌خوانی بیشتری دارد.


سوم آن که کتاب هر جایی که عشقش کشیده از تکامل داروینی سخن رانده و جاهایی برای تصویر آدم بی‌منطق از متدینین مثال آورده است. عملاً‌ از این جهت این کتاب خانوادهٔ علم و عالم را با هم پیوندی ناموسی داده است. به قاعدهٔ هر نکته جایی دارد،‌ این نویسنده خواسته حجت را بر همه تمام کند که آری! این‌چنین است برادر! من روشنفکر سکولار لیبرال تکامل‌باور هستم. به همین خاطر این کتاب به اندازهٔ حتی اندکی ارزش علمی ندارد. به صراحت عرض می‌کنم که همان‌طور که با خط بطلان کشیدن بدون دلیل بر نظریهٔ‌ تکامل مشکل دارم (ر.ک. نظرم در مورد کتاب آوینی در مورد غرب) با ربط دادن بی‌ربط هر چیزی به تکامل هم مشکل اساسی دارم. این مسأله، یک فرضیهٔ زیست‌شناسی علمی (یا شبه‌علمی)‌ است و برای رد یا اثبات آن نیاز به گزاره‌های علمی قابل آزمایش است.   


چهارم آن که این کتاب پنداری فقط با زاویهٔ دید خرید و فروش سهام نوشته شده است. بله؛ بازار سهام بسیار پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی است. اما همه چیز که بازار سهام نیست. به نظرم نویسنده بایستی دقت بیشتری در انتشار روزمره‌نویسی‌هایش داشته باشد.

 

خب، این کتاب به درد چه کسی می‌خورد؟ به درد کسی که بخواهد خلاصهٔ کتاب‌های این موضوع را به شکل یک‌جا ببلعد.

 

آیا کتاب جذابی است؟ برای من که عادت به تندخوانی و یک‌جاخوانی دارم این کتاب سه ماه خواندنش به طول انجامید. به خاطر آن که کتاب «تفکر سریع و کند» را قبلاً خوانده بودم، تقریباً‌ هیچ حرف جدیدی در این کتاب پیدا نکردم. صرفاً خلاصه‌نگاری‌ای بود از آن یکی دیگر. 

 

اما سؤال‌ آخر درگوشی: چرا کتاب‌های مبتذل این قدر در ایران پرطرفدار می‌شوند؟ در آمریکا از این خبرها اگر هم باشد، به غلظت ام‌القرای جهان اسلام! نیست.
 

۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۶۸: بی‌نهایت‌ها، اثر جان بنویل

 


این رمان اولین رمان پس از رمان «دریا» برندهٔ جایزهٔ بوکر از «جان بنویل» نویسندهٔ ایرلندی است. راوی یکی از خدایان یونانی و روایت از فضای یک روز خانه‌ای است که پدر خانواده در حال احتضار است. ظاهراً در این رمان از نمایشنامه‌ای آلمانی الهام گرفته شده و از مفاهیم و نمادهای خدایان یونانی بسیار استفاده شده است. از نظر نثر کار است اما به نظرم می‌آید که نویسنده بیش از اندازه غرق در مسائل فنی شده است و یادش رفته که باید داستان بگوید. در مجموع از این کار ناراضی هستم. شاید انتظاری که رمان فوق‌العادهٔ «دریا» در من ایجاد کرد باعث این نارضایتی باشد: نثر همان نثر عالی است اما داستان بسیار خسته‌کننده و تا جایی قابل حدس است.

 


پیشنهاد می‌کنم کتاب «دریا» را بخوانید. ظاهراً‌ نشر افق آن را منتشر کرده است.


 

۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۶۷: یادداشت‌های زیرزمینی و دیگر داستان‌ها، اثر فئودور داستایوسکی

 

این مجموعه شامل داستان‌های بلند و کوتاه فئودور داستایوسکی است. این داستان‌ها عبارتند از سه نوولای «همزاد»، «شب‌های روشن»، «یادداشت‌های زیرزمینی»،  و دو داستان کوتاه تقریباً بلند! «فرد فروتن» و «رؤیای آدم مضحک».


در همهٔ این داستان‌ها داستایوسکی نشان می‌دهد که در هر گونه‌ای از روایت به ظرائف روان‌شناسی شخصیت واقف است. در «همزاد» فاصلهٔ طبقاتی و مفهوم شرم از خود را نشان می‌دهد. در شب‌های روشن فضای رومانتیستی آن زمان را در شخصیت متجلی می‌کند. یادداشت‌های زیرزمینی نقدی است بر عقل‌گرایی آن دوره و البته پرحجم‌ترین کتاب از نظر محتوا با کوتاه آمدن از داستان‌گویی دقیق. «فرد فروتن» یک داستان روان‌شناسانهٔ دقیق با تعلیقی جالب و فضای روایتی غیرقابل اتکاست. و در نهایت «رؤیای آدم مضحک» نقدی صریح بر فضای علم‌زده و نیست‌انگار جهان پیرامون دارد. همهٔ این داستان‌های خواندنی هستند. «دبورا مارتینسن»، استاد ادبیات روس دانشگاه کلمبیا، در مقدمهٔ این نسخه از کتاب، نقدهای دقیقی بر هر کدام از داستان‌ها نوشته است که پیشنهاد می‌کنم بعد از خواندن هر کدام از آن داستان‌ها، آن نقدها را بیابید و بخوانید.


هر چه بیشتر از داستایوسکی می‌خوانم، متوجه می‌شوم یک سر و گردن از همهٔ نویسندگان کلاسیک بالاتر است. از نظر مضمون بعید می‌دانم مدرن‌ها هماوردش باشند.
 

۲۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

قفسه‌نوشت ۱۶۶: بابت مشکل شما متأسفم، اثر ریچارد فورد


این مجموعه داستان را ریچارد فورد در میانهٔ سال ۲۰۲۰ منتشر کرده است. فورد بیشتر به خاطر چهارگانهٔ فرانک بسکومب، که به نظرم اولینش «نویسندهٔ ورزشی» اثری بسیار گرانقدر است، معروف شده است. سبک نویسندگی او معمولاً مخاطبانش را به دو دوسته تقسیم می‌کند. عده‌ای با حساب معروفیت نویسنده سراغش می‌روند و از این که در داستانش هیچ اتفاقی نمی‌افتد مأیوس می‌شوند. دسته‌ٔ دوم قاعدتاً سبک او را می‌پسندند.


فورد نویسندهٔ جمله‌هاست. هر جمله از او به شکلی اقتصادی نوشته شده است. موسیقی درونی جملات کاملاً محسوس است. مانند بحر طویلی که حتی طولانی یا کوتاه شدن جملات بی‌دلیل نیست. بیشتر دغدغهٔ او بحران‌های روحی زندگی آمریکایی‌های سفیدپوست طبقهٔ متوسط است. در کتاب‌های او همیشه نحوی از یأس، پوچی و خستگی معنا می‌شود. این کتاب نیز شبیه بقیهٔ آثار او همین فضا را دارد. فورد در ۷۶ سالگی این کتاب را منتشر کرده است و از نظر جغرافیایی اکثر شخصیت‌های داستانش در فضای نیوانگلند (ساحل شمال شرق آمریکا) زندگی می‌کنند. آدم‌هایی که برای پر کردن خلأهایشان دست به هر کاری می‌زنند از جمله روابط آزاد بدون قید حتی برای مردان و زنان متأهل. زندگی‌ای که برای هر شخصیتی نمود از پوچی بر سر پوچی دارد. زندگی برای شخصیت‌های داستان فورد شبیه به هم هستند. شخصیتی که وکیل است زندگی‌اش را شبیه یک کار اداری پوچ می‌بیند، و برای زنی که هر از گاهی با دوست متأهل جوانی‌اش رابطه دارد مانند کلید الکترونیک اتاق هتلی است که رابطه را در آنجا دارد و دیگر کلید برایش کار نمی‌کند و حس بی‌هویتی حتی در حد ناتوانی در گرفتن وسایلش از اتاق تمام وجودش را می‌گیرد. 


در داستان‌های فورد هیچ اتفاق ویژه‌ای نمی‌افتد. اتفاق ویژه همین زندگی پوچ است. همین است که شخصیت داستانش که چندین میلیون پول نقد در حسابش دارد نمی‌داند تکلیفش را با زندگی چیست. اتفاق در جملات و طعنه‌های شبه‌شاعرانهٔ فورد اتفاق می‌افتد. با خواندن این کتاب بار دیگر به ذهنم رسید  که دود از کنده بلند می‌شود.


یکی از داستان‌های این کتاب به صورت صوتی در اینترنت موجود است:
https://www.youtube.com/watch?v=rtPPENC1-gY

۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی