محمدصادق رسولی

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفرنامهٔ نیویورک» ثبت شده است

همسفر شراب (سفرنامهٔ نیویورک) - فصل ۳۵

پیش‌نوشت: اصل عکس‌ها بزرگ‌اند ولی در قالب وبلاگ کوچک به نظر می‌رسند.


قضیهٔ کت و دکمه را که شنیده‌اید. کار ماست دیگر. دکمه‌ای داریم و می‌خواهیم کتی برایش بدوزیم. البته کت را پیش‌پیش دوخته بودیم ولی قوارهٔ تن نکرده بودیم. قبل‌تر از خرید خودرو، رفته بودم و کلی هتل در جاهای مختلف شمال شرقی امریکا گرفته بودم (با این توضیح که آن‌ها را می‌شود تا یک هفته قبل از موعد بدون هزینهٔ‌ اضافی لغو کرد)؛ نیاگارا، نیوهمشیر، مین (به کسر میم) و الی آخر. بعد برای هر کدام، با توجه به این که از کدام مسیر برویم، جاهای مختلف را گرفته بودیم. خلاصه خودرو را که خریدم، برای آخر تابستان بعد از کلی دو دو تا چهار تا، تصمیم گرفتیم که بی‌خیال نیاگارا، برویم به ایالت خرچنگ، ایالت مین. چرا؟ چون منطقهٔ طبیعی دارد به اسم بوستان ایالتی آکادیا که در نظرسنجی‌های سایت تریپ‌ادوایزر بهترین منطقهٔ طبیعی-تفریحی امریکا شناخته شده. یعنی کجاست دقیقاً؟ آنجاست دقیقاً؛ آن نوک سمت راست امریکا را بگیرید، پایین دماغ کانادا. هشت ساعت رانندگی یک‌نفس از نیویورک تا آن بالاها. خب. اول می‌نشینم و عین مرد همهٔ قرارهای آن هتل‌های بی‌ربط را لغو می‌کنم و فعلاً هم رفتن به نیاگارا را پشت گوش می‌اندازم. آخر می‌‌دانید که. هر کس از ایران از ما می‌پرسد می‌گوید: مجسمهٔ آزادی را از نزدیک دیده‌اید؟‌ می‌گوییم نه. امپایر استیت را رفتید بالا؟ می‌گوییم نه. سازمان ملل را بازدید کردید؟ می‌گوییم نه. چرا؟ می‌گوییم که حوصلهٔ این قرطی‌بازی‌ها را نداریم و عشق طبیعتیم. خب می‌پرسد نیاگارا را پس رفته‌اید. باز هم می‌گوییم نه!



ادامه مطلب...
۱۶ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۸ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

شرابه‌های سفر ۷: یا غایة آمال المادیین (الکار ثم الکار)

اگر در منهتن باشی و مشغول به کار و خدای نکرده تصمیم به بچه‌دار شدن بگیری، باید قبل از تصمیم برای بچهٔ به دنیا نیامده در مهد کودک ثبت‌نام کنی. این قدر صف ثبت‌نام مهد کودک شلوغ هست که یا باید از خیر آن بگذری و هزینهٔ بالای پرستار خصوصی بچه را تقبل کنی یا همان روش پیش‌ثبت‌نام پیشاتولد را برگزینی. این وسط هم که کار آنقدر به ارزش تبدیل شده است که نمی‌شود ازش گذشت. از آن طرف، از بس هزینه‌های زندگی در این شهر گران هست که بعضی مادران حتی اگر بخواهند هم نمی‌توانند شغل‌شان را ترک کنند. 

۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۱:۰۳ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

شرابه‌های سفر ۶: تماس بدنی اجباری

ایمیل وارده از حراست دانشگاه کلمبیا:


اخیراً ما را از یک تماس بدنی اجباری مطلع کرده‌اند. این جرم در یکی از خانه‌های تحت تملک دانشگاه اتفاق افتاده است. قربانی می‌گوید که او یک ماساژور را از یکی از شرکت‌های ماساژ به صورت آنلاین استخدام کرده است. در زمان ماساژ، ماساژور (مرد) او (زن) را به طور نامناسبی لمس کرده است. 

در مورد آوردن افراد از شرکت‌های آنلاین به خانه‌هایتان دقت کنید و سعی کنید غیر از خودتان یکی از دوستانتان را همراه داشته باشید.

۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۳۳

صبح اول صبح و تازه یک روز بعد از رسیدن به نیویورک (بعد از سفر دنور) باید بروم برای شروع کارآموزی در گوگل. این بار دیگر حس زیاد خاصی به شروع کردن ندارم. این سومین کارآموزی است و یک جورهایی تکرار باعث بی‌هیجانی شده. باید اول با سرویس دانشگاه از خانه به دانشگاه بروم (شمال برانکس به شمال منهتن) و بعد از آنجا به گوگل (شمال منهتن به جنوب منهتن). خیلی کم صبح زود از سرویس دانشگاه استفاده کرده‌ام و طعم راه‌بندان صبحگاهی نیویورک را خوب نچشیده بودم که چطوری مسیر پانزده دقیقه‌ای بدل به چهل دقیقه می‌شود حتی. روز اول قرار است در محلهٔ چلسی و یک کوچه آن‌طرف‌تر از ساختمان اصلی برویم برای معارفه. ساختمانی است آجری که طبقهٔ‌ همکفش بازاری است سنتی به اسم چلسی‌مارکت. می‌روم طبقهٔ دوم و آنجا اول بسم الله باید بروم بنشینم برای عکس کارمندی. سپس وارد سالنی می‌شوم. دیوارهای آجری داخل سالن با لوله‌های حرارتی توی چشم می‌زنند. دو خانم جوان نشسته‌اند به پذیرهٔ ورودی‌ها. چندین میز دایره‌ای با چهار صندلی و چند کارآموز که از قیافهٔ خیلی‌هاشان پیداست کارآموز کارشناسی‌اند. غیر از یک دختر چینی و هم‌آزمایشگاهی لبنانی‌ام، همه پسرند. هر کسی پشت میزی می‌نشیند. من کنار چند چینی می‌نشینم به این حساب که یکی از این چینی‌ها را در همایش دنور دیده بودم. همه که سر می‌رسند و می‌شویم چیزی حدود ۳۰ نفر تازه متوجه می‌شوم این معارفه هر هفته هست برای جدیدالورودها. یک روز کامل با ارائه از کارمندان گوگل در مورد هدف‌های گوگلی (Googlie) شدن و این که مرامشان چیست و روحشان و فلسفه‌شان و معنویتشان و دینشان -به معنای گوگلی البته-. 

ادامه مطلب...
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۳۴ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۳۲

 

پیش‌نوشت

دو روز پس از انتقال وبلاگم به بیان، بلاگفا بدون اجازه و یا اطلاع قبلی وبلاگ مرا حذف کرد. یعنی اوج احترام به مخاطب. به نظرم همین رفتارشان را می‌شود پروژهٔ تحقیقی جامعه‌شناسی دانشجویان جامعه‌شناسی کرد و کلی چیز از این یاد گرفت در مورد رفتارهای غیرحرفه‌ای ما ایرانی‌ها در فضای حرفه‌ای. این رفتار می‌شود شبیه این که مثلاً‌ فیس‌بوک هر کسی را که از گوگل‌پلاس استفاده می‌کند از کاربرانش بیرون براند. بماند این حرف‌ها. زین‌پس، خانهٔ نوشته‌هایم این نشانی جدید است.

 

 

 

این مطلب از نظر عکس و ویدئو پر و پیمان است. ممکن است جان اینترنتتان قد ندهد به این همه عکس ولی فهرست کامل‌تری از عکس‌ها را در این نشانی گذاشته‌ام (ترتیب عددی، نشانگر توالی زمانی است):

http://delsharm.persiangig.com/image/ny/32/

 


 

ادامه مطلب...
۳۰ آذر ۹۴ ، ۰۳:۴۱ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۲۹

برای خواندن متن به ادامهٔ مطلب مراجعه نمایید!

 

 

ادامه مطلب...
۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۲ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۲۸

برای خواندن متن به ادامهٔ مطلب مراجعه نمایید!

 

 

ادامه مطلب...
۰۶ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۹ ۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۲۷

برای خواندن متن به ادامهٔ مطلب مراجعه نمایید!

 

ادامه مطلب...
۲۴ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۵۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۲۶

برای خواندن متن به ادامهٔ مطلب مراجعه نمایید!

 

 


ادامه مطلب...
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۰۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی

همسفر شراب (سفرنامهٔ امریکا) - فصل ۲۳

برای خواندن متن به ادامهٔ مطلب مراجعه نمایید!

 

ادامه مطلب...
۱۹ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدصادق رسولی