رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی، آقای خامنه‌ای در مسجد امام حسن مجتبی مشهد سخنرانی با عنوان طرح کلی اندیشهٔ اسلامی داشته که برخلاف منبرهای رایج ساخت‌یافته بوده و در ابتدای هر جلسه برگه‌ای به صورت خلاصه‌مطلب به همهٔ حاضرین فروخته می‌شده (به قیمت سه ریال) که همزمان با نگاه به برگه به سخنرانی‌ها گوش بدهند. موضوعات مطالب از ایمان و توحید شروع شده و به مبحث ولایت و در انتها مبعث ولایت طاغوت ختم شده است. ظاهراً به خاطر در دسترس بودن نوارهای آن سخنرانی‌ها، بعد از سال‌ها مطلب مفصل این سخنرانی‌ها همراه با پیوست عکس از برگه‌های خلاصه مطلب (دست‌نویس با خطی خوش) منتشر شده است. بعد از انتشار این کتاب شوق بسیار زیادی در بخشی از جامعهٔ کتاب‌خوان نسبت به این کتاب ایجاد شده بود و بسیاری خواندن این کتاب را به دوستانشان توصیه کرده‌اند چرا که از نظر آن‌ها این سلسله‌مباحث شاهدی است بر این مدعا که ارکان اصلی انقلاب اسلامی از قبل به صورت ساخت‌یافته‌ای به مبحث حکومت دینی اندیشیده‌اند و چیزی نبوده که خلق‌الساعه اتفاق افتاده باشد. کما این که خود آقای خامنه‌ای چند سال پیش اشاره‌ای به این سخنرانی‌ها داشت و حرفش به مضمون این بود که امید آن سال‌هایش صرفاً این بوده که جوانان این نوع از نگاه را دریابند و شاید بعد از پنجاه سال انقلابی ایجاد شود (که عملاً بعد از چهار سال انقلاب شد).

 

«بنده یک ماهِ رمضان در مسجد امام حسنِ مشهد سخنرانیِ مستمر سی جلسه‌ای داشتم. آن زمان به ضبط سخنرانی‌ها خیلی اهمیت داده نمی‌شد؛ اما استثنائاً همهٔ این سی سخنرانی ضبط شده‌است. در آن سخنرانی‌ها راجع به توحید، امامت، ولایت، نبوّت و سایر مباحث اساسی بحث شده‌است که الان هم آنها را تأیید می‌کنم. اینها پایه‌های فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی بود؛ اگرچه ما آن موقع امیدوار نبودیم که نظام اسلامی شش، هفت سال دیگر محقّق شود. می‌گفتیم اگر پنجاه سال دیگر هم ایجاد نشود، بالاخره پایه‌های فکری‌اش اینهاست. آن کار، جهت دادن به فکر نسل جوانِ آن روز بود.» (۴/۴/۱۳۸۱)

که البته در یکی از سخنرانی‌های سال ۱۴۰۰ به دانشجوها مطلبی بیان شد که به نظرم جای فکر جدی دارد:

«یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به این آرمانها با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگی‌های زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگی‌ها توجّه نداشتیم؛ آن روز ما مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسان‌گیری می‌شد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها و گردنه‌های سرِ راه.»

من این کتاب را از چندین ماه پیش شروع به خواندن کردم. هر چقدر جلوتر رفتم ذوقم به خواندن کتاب کمتر شد. متأسفانه تفاوت بدیهی منبر و خطابه با کتاب برای بعضی شفاف نیست. این دو، دو رسانهٔ متفاوت هستند و هر کدام اقتضائات خودشان را دارند. اگر مطالب کتاب را در ترازوی منبرهای رایج آن دوران مانند مطهری و شریعتی بگذاریم، جواب واضح است که کدام برتری دارد. صحبت‌های آقای خامنه‌ای به خاطر این که برای عموم مردم گفته شده است پر است از حاشیه‌گویی و مثال‌های بدیهی که اگر به کتاب شدن بود، خیلی از این حرف‌ها آورده نمی‌شد. از جنس نو بودن مطلب، حداقل در این زمانه که نسل ما با مطهری و شریعتی مواجه بوده و بعد از آن‌ها نیز سخنران‌های مذهبی زیادی بروز و ظهور داشته‌اند، حرف ویژه‌ای نیافتم. خلاصهٔ مطلب آن که به خواندن خلاصه‌های انتهای هر فصل بسنده کردم و بعد از چند ماه کتاب را این گونه به پایان رساندم.

حس می‌کنم اقبال عمومی به این کتاب بیشتر ناظر به «انظر الی من قال» است تا «ما قال» که البته عیبی هم ندارد. من به‌شخصه از هر روش مثبتی که بخشی از جامعه را کتاب‌خوان کند و به صورت جدی با کتاب‌خوانی مأنوس کند استقبال می‌کنم.