این رمان اولین کتاب از سه‌گانهٔ آفریقای چینوآ آچه‌به داستان‌نویس شهیر نیجریه‌ای است که آن را در میانهٔ سدهٔ بیستم میلادی، زمانی که استاد دانشگاه براون آمریکا بوده، به زبان انگلیسی نوشته است. داستان در سه بخش به زندگی اوکونکو و در همین حین به سنت‌ها و آداب و رسوم قبایل آفریقایی می‌پردازد. این قبایل از قضا خدایان شخصی داشتند که همهٔ این خدایان تحت سلطهٔ خدای اصلی بودند. باورهای عجیب دیگری نیز داشتند مثل این که اگر زنی از یک قبیله را مردی از قبیلهٔ‌ دیگر بکشد، در ازای جنگ نکردن با آن قبیله دختر باکره‌ای به همراه پسر نوجوانی از آن قبیله می‌گرفتند و وقتی پسر به سن بلوغ می‌رسید او را به قتل می‌رساندند. تصمیم در مورد دختر باکره بسته به تصمیم همسر یا پدر مقتول بود که معمولاً آن دختر باکره را به همسری می‌گرفتند. آن‌ها، شبیه به اعراب جاهلیت، زمانی را به عنوان زمان حرمت هر گونه خشونت در نظر می‌گرفتند و حتی اگر مردی همسرش را به باد کتک می‌گرفت، باید برای خدایان قربانی می‌داد تا گناهش بخشوده شود. اعتقاد دیگرشان این بود که اگر کسی دوقلو به دنیا بیاورد نشانهٔ نحسی است و نوزادهای دوقلوی را می‌کشتند. اعتقاد دیگر آن بود که اگر کسی به سهو هم‌قبیله‌ای را بکشد تا هفت سال تبعید است؛ این دقیقاً اتفاقی است که برای اوکونکو افتاد و وقتی به قبیله‌اش بعد از هفت سال بازگشت، متوجه حضور سفیدهای بریتانیایی شد که کلیسا ساخته بودند و جوانان و زنانی را که از خرافاتشان به ستوه آمده بودند جذب دین‌شان می‌کردند. 

این رمان جزء تحسین‌شده‌ترین رمان‌های آفریقایی است اما داستان و شخصیت‌پردازی دقیقی ندارد. همهٔ همت نویسنده در بازتاب آداب و رسوم سنتی است و سعی در بازتاب تصویری ملایم از استعمارگران دارد و برخلاف بسیاری از آثار هم‌مضمون، آنقدرها هم تقصیر را به گردن استعمارگران نمی‌اندازد و خرافات بی‌منطق قبیله‌ای را یکی از دلایل اصلی باز شدن پای استعمار می‌داند. از این نگاه، این کتاب قاعدتاً باب طبع غربی‌هاست. البته قضاوتی در مورد راست یا دروغ بودن روایت نویسنده ندارم، صرفاً نظرم بر این است که عجیب نیست که چنین نویسنده‌ای جایزهٔ بوکر را برای دستاوردهای ادبی‌اش گرفته باشد. در مجموع داستان خوش‌خوانی است که در آن خبری از روایت‌های دقیق و با رعایت جزئیات و شخصیت‌پردازی نیست؛ دلیل خوش‌خوان بودن رمان بیشتر به خاطر جذابیت توصیف سنت‌های قبیله‌ای آفریقایی است.