حافظهٔ همهٔ ما آدمهای "معمولی" کوتاهمدت است. مثلاً همیشه از گذشته چیزهای خوب یادمان میماند و به همین خاطر خیلی وقتها حسرت دورهٔ قبل، رئیس جمهور قبل، و حتی گاهی رژیم قبلی را میخوریم. در مورد آمریکا این مسأله پررنگتر است، خاصه آن که آمریکا قدرت رسانهای بسیار قویای دارد. برخلاف آنچه که بعضاً در ناخودآگاه ذهن ما قرار میگیرد، بسیاری از مردم دنیا از آمریکا دل خوشی ندارند. مثلاً یک بار در خاطراتم در مورد عصبانیت چند جامائیکایی در مورد به رگبار بستن کوچههای شهر از سوی هلیکوپیترهای آمریکایی به بهانهٔ یک مجرم جامائیکایی نوشته بودم.
عنوان این کتاب بیشتر از آن که در مورد این که چه کسی جهان را میگرداند باشد، در مورد «چه جور کسی» جهان را میگرداند است. این کتاب یک "باید برای خواندن" برای همهٔ ماست تا بفهمیم که فهم ما از استکبار لزوماً یک فهم منطقی (یا تحلیل قرآنی در مورد ما مسلمانها) نیست. یک تجربهٔ بلند از ستم آمریکایی وجود دارد که در خط به خط این کتاب وجود دارد یا به قول رهبر ایران، مشکل ما با آمریکا از روی تحلیل فقط نیست، از روی تجربه است. پیشنهاد میکنم این کتاب را حتماً و حتماً بخوانید. کتاب تا حدی پر از نکات است که اگر میخواستم خلاصهای واقعی از کتاب بنویسم باید کل متن کتاب را مینوشتم. علیالحساب خلاصهای نیمچهمضمونی نیمچهترجمهای از ۲۳ فصلِ کتاب را در ادامهٔ این مطلب میگذارم، به امید آن که باعث اشتیاق در خواندن کتاب برای دیگران شود.
۱
یک هفته پس از فروریختن دیوار برلین، شش روشنفکر پیشروی آمریکای لاتین، که همهشان کشیشهای یسوعی بودند، به دستور سالوادور کشته شدند و سرشان بریده شد. برنامهریزی و آموزش حرفهای این کشتار خونین از واشنگتن صورت گرفت. (ص ۱۱)
تعدادی کمی از ما در مورد اینکه امثال آندری ساخاروف یا شیرین عبادی در مورد جنایات آمریکا یا اسرائیل میگویند اعتنایی میکنیم. ما تنها آنها را به خاطر اتفاقاتی که در کشور خودشان میافتد میستاییم. (ص ۱۱)
ترور و شکنجه در کشور کلمبیا با استفاده از سلاحهای شیمیایی تحتِ عنوان مبارزه با مواد مخدر صورت گرفت که باعث فاجعه و مشکلات بزرگ در محلههای پایینشهر شد. رئیس دادگستری کشور کلمبیا تعداد کشتهشدههای این عملیات شبهنظامی را تا حدود ۱۴۰ هزار نفر تخمین میزند؛ عملیاتی که هزینهٔ مالیاش را آمریکا داد. (ص ۱۴)
گزارش دانشگاه براون در مورد تخمین هزینههای جنگ آمریکا با گروه بنلادن حدود ۳٫۲ تا ۴ تریلیون دلار بوده است. (ص ۱۸)
اولین یازده سپتامبر البته در سال ۱۹۷۳ صورت گرفته است. وقتی که ایالات متحده با استفاده از تلاشهای گستردهاش رئیسجمهور دموکراتیک شیلی یعنی سالوادور آلنده را خلع کرد و با استفاده از کودتای نظامی، تیم ژنرال آگوستو پینوشه را، که تحت آموزش اقتصادی دانشگاه شیکاگو بودند، جایگزین کرد. تنها به تخریب اقتصادی و شکنجه و آدمربایی و چندین کشتهای که به نرخ یک نفر از هر بیست و پنج نفر رسید نگاه کنیم، میبینیم که آثار آن بسیار مخربتر از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بوده است. (ص ۱۹)
۲
وقتی در ۱۳ فوریه ۲۰۰۸، عماد مغنیه، فرماندهٔ ارشد حزبالله، در دمشق کشته شد، شان مککورمک سخنگوی دولت آمریکا گفت که «جهان بدون مغنیه جای بهتری برای زندگی است. به هر حال [چه با محاکمه یا بدون آن و ترور] عدالت در مورد او اجرا شد.» مایک مککونل، رئیس سازمان اطلاعات، گفت که «مغنیه مسؤول تعداد بیشتری از کشتههای آمریکایی و اسرائیلی نسبت به بنلادن است.» شادی بیحدی در اسرائیل حکمفرما بود چون «تحت تعقیبترین فرد از سوی آمریکا و اسرائیل» به دام عدالت افتاده بود… روزنامهٔ فایننشال تایمز لندن از مغنیه به عنوان «تحت تعقیبترین نظامی در جهان» یاد کرد. واژهٔ «جهان» از نگاه گفتمانی آنگلو-آمریکایی به اندازهٔ کافی دقیق است، چون «جهان» یعنی طبقهٔ سیاسی واشنگتن و لندن (و هر کسی که در زمینههای خاص با آنها همداستان است). خیلی معمول است که «جهان» را همانهایی بدانیم که از دستور بمباران افغانستان از سوی جرج بوش حمایت کردند. این حمایت از سوی «جهان» بود نه از جهان واقعی. مثلاً در نظرسنجی گالوپ بعد از بمباران اعلام شد که حمایت جهانی از این بمباران بسیار کم بوده است. در آمریکای لاتین از ۲ درصد در مکزیک شروع شده و به ۱۶ درصد در پاناما رسید. (صص ۲۲-۲۳)
حملهٔ آمریکا به تونس [در زمان ریگان] کشتههای بسیاری داشت. تونس به این دلیل بر سوریه به عنوان هدف حمله ارجحیت داشت که تونس برخلاف سوریه بیدفاع بود و البته فلسطینیهای تبعیدی بیشتری در تونس بودند و کشته میشدند. (ص ۲۴)
بمبگذاری در خودرو پارکشده بیرون مسجد در بیروت آن هم در روز جمعه و زمان نماز جمعه یکی دیگر از مثالهاست. در این بمبگذاری ۸۰ نفر کشته و ۲۵۶ نفر زخمی شدند. بیشتر کشتهها دختران و زنانی بودند که در حال ترک مسجد بودند… هدف این حمله البته کشتن روحانی شیعه شیخ محمد حسین فضلالله بود که او فرار کرد. این بمبگذاری با برنامهریزی سازمان اطلاعات آمریکا و همپیمانان سعودیاش انجام شد و در این میانه، بریتانیا نیز همدست بود. ویلیام کیسی، رئیس سیآیای دستور این حمله را داد. (ص ۲۶)
یکی از جرمهای مغنیه کمک به حزبالله برای دفاع در مقابل اسرائیل در اشغال سال ۲۰۰۶ بود. این جرم قاعدتاً یک جرم تروریستی غیرقابل تحمل با توجه به استانداردهای «جهان» است. عذر آمریکا و اسرائیل این است که کشتهشدههای آنها از قصد از سمت عربها کشته شدند ولی کشتههای غیرنظامی عربها کاملاً اتفاقی و بدون قصد بوده است. (صص ۲۹-۳۰)
۳
دولت آمریکا در زندان ابوغریب حدود یک میلیارد دلار هزینه برای شکنجههای غیرانسانی کرده است. بعد از اعلام ممنوعیت از سوی دولت اوباما، این شکنجهها به دست شکنجهگران نیابتی غیرآمریکایی افتاد. (به مضمون از صص ۳۶-۳۷)
آمریکایی که بعد از جنگ جهانی دوم ۵۰٪ از ثروت جهان را در اختیار داشت، حالا ثروتش به ۲۵٪ تقلیل یافته است. (به مضمون از فصل سوم)
۴
آمریکا و متحدان غربیاش دست به هر کاری میزنند که تا در جهان عرب دموکراسی حکمفرما نشود. برای این که دلیل این تصمیم را بفهمیم، کافی است به مطالعات میدانی در مورد احساس جهان عرب در مورد آمریکا نگاهی بیندازیم… در حالی که ۹۰ درصد از مردم مصر و ۷۵ درصد از منطقهٔ عربی آمریکا را یک تهدید میدانند، تنها ۱۰ درصد آنان ایران را تهدید میدادند. (ص ۴۶)
آمریکا و اروپا برای این با هم متحد شدند که ایران را به خاطر تهدید «ثبات» مجازات کنند… البته باید یادآور شویم که چقدر آمریکا و اروپا منزوی هستند. کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تقریباً همه از حق غنیسازی اوانیوم برای ایران دفاع کردند. ترکیه، قدرت مهم منطقه، رأی برخلاف آمریکا در مورد تحریم ایران داد. برزیل نیز مانند ترکیه چنین کاری کرد. در سال ۲۰۰۳، ۹۵ درصد مردم ترکیه مخالف مشارکت دولت ترکیه در اشغال عراق بودند و همین باعث شد که دولت ترکیه به خاطر احترام به دموکراسی از سوی غرب مورد شماتت قرار بگیرد. (صص ۵۰-۵۱)
[بیعدالتی و شکاف طبقاتی] همیشه فرآیندی طبیعی پس از دولت ریگان تا به حالا بوده است. در هر بحران اقتصادی، طبقهٔ فرودست آسیب میبیند. هماکنون نرخ واقعی بیکاری در حد زمان رکود بزرگ آمریکاست، حال آن که شرکت گلدمن سکس، یکی از اصلیترین معماران این بحران اقتصادی، ثروتمندتر از هر موقعی شده است. این شرکت در سال ۲۰۱۰ ۱۷٫۵ میلیارد دلار درآمد داشته است و رئیسش، لیود بلنکفین ۱۲٫۶ میلیون دلار تشویقی به همراه سه برابر شدن حقوق گرفته است. (ص ۵۳)
۶
جنگ عراق درس تاریخی برای ماست. این جنگ برای مردم حیرتزده به عنوان جنگی برای دفاع از حیات عنوان شد. جرج بوش و تونی بلر تنها برای پاسخ به این سؤال که آیا صدام حسین سلاحهای کشتار جمعیاش را کنار میگذارد یا نه، جنگ را آغاز کردند. وقتی که متوجه شدند که سؤال به کل بیربط بوده است [خبر از هیچ سلاحی نبوده است]، دولت قصد خود را برای جنگ تغییر داد و به «اشتیاق برای تشکیل دموکراسی» روی آورد. و قشر تحصیلکرده با کودنی دنبالهروی حرف دولت شدند. (ص ۶۹)
کارتر در مورد جنگ ویتنام معذرتخواهی نکرد، زیرا او بر این نظر بود که همان طور که ویتنام از جنگ آسیب دید، آمریکا هم کم آسیب از جنگ ندید. (به مضمون از فصل ۶)
سقوط آمریکا واقعی است… البته هنوز نسبت به بقیهٔ دنیا فاصلهٔ زیادی دارد و فعلاً قدرت اول دنیا باقی خواهد ماند. (ص ۷۰)
رسانه میگوید که همیشه آمریکا و اسرائیل دنبال مذاکره بودند ولی طرف فلسطینی نبوده است. واقعیت درست برعکس است: آمریکا و اسرائیل پیششرطهایی را برای مذاکره میخواهند که نتیجهای جز سرسپردگی، بحران یا هیچ برای فلسطین نخواهد داشت. (ص ۷۸)
۷
۱۵۰ سال پیش در انگلستان، تلاش بسیاری برای تلقین «روح زمانه» به جامعه صورت گرفت. صنایع بزرگ، روابط عمومی، تبلیغات و بازاریابی همه و همه به اجزایی برای این پروژه تبدیل شدند. آنها هم وقف این شدند که به قول متخصص بزرگ اقتصاد سیاسی، تروستین وبلن، به «ساختن خواستهها» بپردازند. به بیان رهبران تجارت، کار این است که مردم را به سمت «چیزهای مصنوعی» در زندگی رهنمود کند، مانند «مصرف بر اساس مد». بر این اساس، مردم پراکنده، جدا از یکدیگر، فقط به دنبال خواستههای خودشان خواهند بود و هیچ وقت به فکر تفکر در مورد خودشان و به چالش کشیدن قدرتها نخواهند بود. (ص ۸۸)
بر اساس «توافق بازار آزاد»، شرکت معدن پسیفیک ریم میتواند مثلاً از السالوادور برای حمایت از محیط زیست خودش شکایت کند، ولی اشخاص نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند. شرکت جنرال موتورز میتواند مدعی مالکیت بر حقوق ملی مکزیک شود. هیچ راهی برای تصور این که یک شخص مکزیکی ادعای حقوق ملی در آمریکا کند وجود ندارد. (ص ۹۴)
۹
بسیاری از روشنفکران بر این باورند که آمریکا میتواند دلال خوبی برای مذاکرات سیاسی بین فلسطین و اسرائیل باشد اما در واقعیت آمریکا شریک اسرائیل در چهل سال اخیر در مسیر بستن هر گونه راه دیپلماتیک بوده که جهان از آن حمایت میکرده است. (ص ۱۲۷)
۱۰
مثلاً به ایران، تهدید جهانی از دید غرب، و نه البته از دید آسیا یا جهان عرب، نگاه کنید… در نشست جنبش عدم تعهد در تهران در سال ۲۰۱۳ ایران پیشنهاد پاکسازی منطقه از هر گونه سلاح هستهای را داد. البته این پیشنهاد سالهاست که دست به دست میگردد و هیچ اتفاقی نمیافتد… [چون سه کشور مورد حمایت آمریکا، یعنی اسرائیل، پاکستان و هند هستند که دارای سلاح هستهایاند]. (صص ۱۳۱-۱۳۲)
وقتی جرج بوش بر سر کار آمد، کره شمالی تنها یک سلاح هستهای داشت. با افزایش نظامیگری دولت آمریکا در مناطق اطراف کره شمالی و «محور شرارت» خواندن کره شمالی، کره شمالی بر آن شد که روی برنامهٔ هستهایاش بیشتر کار کند [که در پایان دورهٔ بوش به ۱۰ سلاح هستهای خودش را رساند]. (ص ۱۳۳)
۱۱
خیلی سخت است کشوری را در جهان پیدا کنیم که بیشتر از ایران نیاز به بازدارندگی داشته باشد. این کشور از سال ۱۹۵۳ بلاوقفه از سمت غرب مورد آزار قرار گرفته است. اولینش در سال ۱۹۵۳ و کودتای نظامی [بر ضد مصدق] و بعدتر حملهٔ خونین صدام حسین با حمایت غرب. بیشتر دخالت آمریکا در جنگ عراق بود که باعث این صدمات شد. مثلاً بوشِ پدر مهندسان هستهای عراقی را به آمریکا دعوت کرد تا در مورد سلاحهای پیشرفتهٔ نظامی آموزش ببینند و از این راه تهدیدی برای ایران باشند. خیلی زود عراق تبدیل به دشمن آمریکا شد اما ایران هنوز تحت بدترین تحریمها بود. (صص ۱۴۰-۱۴۱)
۱۳
راههای بسیاری برای ارزیابی دکترین واقعی ایالات متحده وجود دارد. مثلاً بپرسیم چه تغییری در این دکترین پس از فروپاشی شوروی صورت گرفت؟ پاسخ این است که همه چیز به همان روال قبلی ادامه پیدا کرد. (ص ۱۴۹)
اکنون ما با تصمیمات حیاتی در تاریخ بشر مواجهیم. مشکلات بسیاری وجود دارد ولی دو تا از این مشکلات مهمترین هستند: بحران تخریب محیط زیست و جنگ هستهای. (ص ۱۶۱)
۱۴
همین آمریکایی که برای هواپیمای سقوطکرده در اوکراین دل میسوازند، در مورد ناو وینسنس که هواپیمای مسافری ایران را مورد هدف قرار داد هیچ عکسالعمل منفیای که نداد هیچ، به کاپیتان آن ناو نشان لیاقت داد. (نقل به مضمون صص ۱۶۲-۱۶۵)
در سال ۲۰۰۶، فلسطینیها گناه نابخشودنیای مرتکب شدند. آنها در انتخاباتی کاملاً آزاد به حماس رأی دادند… این گناه بیمجازات نبود. آمریکا و اسرائیل، با حمایت بیشرمانهٔ اروپا، تحریمهای بسیار سختی را بر مردم فلسطین نهادند. در ژوئن ۲۰۰۶، حملات آنقدر زیاد شد که بیش از ۷۷۰۰ نقطه در فلسطین زیر آتش اسرائیلیها رفت. (صص ۱۶۹-۱۷۰)
۱۶
رأی «اشتباه» دادن [به حماس] در فلسطین آنقدر بد بود که باعث کودتای نظامی از سوی آمریکا در فلسطین شود. (ص ۱۹۱)
در آوریل ۲۰۱۴، حماس و گروه فتح با هم طرح اتحاد بستند… اسرائیل از این مسأله عصبانی شد و اعلام کرد که این قرارداد اتحاد را نمیپذیرد و زیر بار این قرارداد نمیرود و حاضر به هیچ مذاکرهای نیست… دلایل بسیار موجهی برای مخالفت اسرائیل وجود دارد از جمله این که اختلاف میان حماس و فتح همیشه وسیلهٔ خوبی برای اسرائیل در سود جستن از مذاکرات بوده است. (صص ۱۹۳-۱۹۴)
۱۸
بعد از حملات شیمیایی در آمریکا، ویتنام جنوبی و شمالی قصد مصالحه داشتند، ولی این آمریکا بود که به هیچ وجه زیر بار مصالحه نرفت. (نقل به مضمون از فصل ۱۸)
۱۹
همین آمریکایی که برای کشته شدن روزنامهنگاران شارلی هبدو در فرانسه عزا گرفته است، در سال ۱۹۹۹ به دفتر صدا و سیمای صربستان حمله کرد و شانزده روزنامهنگار را کشت. همین آمریکایی که مدعی دفاع از آزادی روزنامهنگاران (از جمله شارلی هبدو) است، به هیچ وجه تاب انتقاد یا تحقیق در مورد هولوکاست را ندارد. (نقل به مضمون از فصل ۱۹)
بر خلاف حرفهای گفتهشده که «تروریسم تروریسم است، و هیچ توجیهی ندارد» دو گونه تروریسم وجود دارد: آن که بر ضد ماست و آن که با ماست. هر وقت بر ضد ما باشد، آن موقع میشود به آن تروریسم گفت. (ص ۲۱۲)
۲۰
[بمبهای خنثینشدهٔ بسیاری در مزارع و روستاهای کشور لائوس هنوز وجود دارد. سؤال اینجاست که لائوس که هیچ جنگی با آمریکا نداشته است، پس این بمبها از کجا آمدهاند؟] یکی از مقامات آمریکایی گفت: ما که نمیتوانستیم هواپیماهای آمریکایی را به ویتنام بفرستیم و بیاستفاده برگردانیم. باید کاری میکردیم. [انداختن بمب به لائوس، همسایهٔ ویتنام] از هیچ کار کردن که بهتر بود. (صص ۲۱۴-۲۱۵)
۲۱
دلیل اصلی مشکل آمریکا با ایران، ترویج بیثباتی در منطقه است. چرا؟ چون ایران از حزبالله و حماس حمایت میکند؛ دقیقاً دو گروهی که از ظلمهای آمریکایی-اسرائیلی به ستوه آمدهاند. (نقل به مضمون از فصل ۲۱)
۲۲
در سال ۱۹۸۳ خطر جنگ هستهای به اوج خود رسیده بود… سندهای اخیراً منتشرشدهٔ روسی نشان میدهد که در آن زمان روسها به شدت نگران وقوع جنگ هستهای بودند… دولت ریگان به شکل غیرعادیای دستور نظامیگری در حوالی شوروی داد که تهدیدی برای تمامیت ارضی شوروی حساب میشد… حتی آمریکا آزمایشهای شبیهسازی حمله به شوروی را راه انداخته بود. ما اکنون میدانیم که جهان از شر یک جنگ هستهای فقط به لطف یک افسر روس نجات پیدا کرد. استانیسلاو پتروف اطلاعات حرکات آمریکاییها را برخلاف روال به بالادستهایش انتقال نداد زیرا میدانست این به معنای آغاز جنگ هستهای است. (صص ۲۳۳-۲۳۴)
۲۳
اکنون سه قدرت بالقوه تهدید برای آمریکا به حساب میآیند: چین، اروپای شرقی و در رأس آن روسیه، و جهان اسلام (و در رأس آن گروههای افراطی). (نقل به مضمون از فصل ۲۳)
به سؤال عنوان کتاب برگردیم که چه کسی بر جهان حکومت میکند؟ ما باید جواب این سؤال را نیز بدانیم که بر چه اساس و ارزشهایی بر جهان حکومت میکند؟ (ص ۲۵۸)
مؤخرهٔ کتاب
بنگلادش بر اثر گرمایش زمین کمکم زیر آب خواهد رفت. پرسش اینجاست که کشورهایی که بیشترین تأثیر در تولید گازهای گلخانهای دارند، یعنی غرب و آمریکا، پذیرای مردم بنگلادش خواهند بود؟ (نقل به مضمون، صص ۲۶۰-۲۶۱)
قبل از جنگ جهانی دوم، کشورهایی مثل آلمان و فرانسه مرکز علم و فناوری بودند ولی بعد از جنگ این قدرت به آمریکا تغییر پیدا کرد. اما کماکان بسیاری از آمریکاییها به زندگی سنتی خود ادامه دادند. بسیاری از آنان هنوز بر این اعتقادند که جهان عمری بیشتر از چند هزار سال ندارد، مسیح تا سال ۲۰۵۰ بازخواهد گشت و به همین خاطر بحران محیط زیست محلی از اعراب ندارد. آنها به اقلیت رفتن تدریجی سفیدپوستها را تهدیدی برای آمریکا میدانند و همهٔ اینها، علاوه بر خستگی از شعارهای تکراری طیف دموکرات، دلیلی برای رأی دادن به ترامپ بوده است. (نقل به مضمون از مؤخره)