«اگر متوجه نشدهاید، [خوب است بدانید] رهبریِ انتخابنشدهٔ ما میلیونها و میلیونها انسان را به خاطر دین و نژادشان در شمار انسان نمیآورد. ما آنها را هر طور دلمان خواست زخمی میکنیم، میکشیم، شکنجه میکنیم و زندانی میکنیم.
مثل آب خوردن.
اگر متوجه نشدهاید، [بدانید] ما حتی سربازانمان را از شمار انسانها خارج کردیم، نه به خاطر دین و نژادشان، بلکه به خاطر طبقهٔ اجتماعیشان.
بفرستیدشان هر جایی. مجبورشان کنید هر کاری کنند.
مثل آب خوردن.
…
پس من مرد بیوطنم، [هیچ جای آمریکا وطنم نیست] جز کتابخانهها و روزنامهٔ [سوسیالدموکرات] این روزهای شیکاگو.
قبل از آن که به عراق حمله کنیم، روزنامهٔ باشکوه نیویورکتایمز تضمین داد که سلاحهای کشتار جمعی در آنجاست.
…
نپالم [سلاح شیمیایی که آمریکا بر ضد ویتنام به کار برد] از دانشگاه هاروارد بیرون آمده است.» (صص ۸۷-۸۸)
به نظرم همان «سلاخخانهٔ شمارهٔ پنج» برای خوب بودن کرت وانهگات کافی است. این کتاب در واقع نثرهای پراکندهٔ اوست که حاصل از متن سخنرانیهایش در سالهای مختلف است. کتاب دو سال قبل از فوت او نوشته شده است و درونمایهٔ اکثر نوشتهها طنز همراه با نقد جنایتهای آمریکا و سیاهی دنیاست. به همین خاطر به احتمال زیاد موقع خواندن این کتاب زیاد خواهید خندید.
وانهگات یک کافر ششدانگ است، تا چند پشتش هم کافر بودهاند ولی نوع نگاهش به دنیا بسیار جالب است. مخصوصاً آن که حرفهایش با چاشنی طنز همراه میشود. بخشی از این سخنرانی در این کتابِ بسیار کوتاه آمده است: