این کتاب، که گویا به دو اسم مختلف «هواخواه» و «همدرد» ترجمه شده است، تا مدت‌ها در فهرست خریدم بود ولی به دلیلی که الان به خودم بیشتر حق می‌دهم همیشه به انتهای فهرست خرید، یعنی عملاً به فرصت خرید بعدی می‌رفت. کتابی در مورد ویتنام که جایزهٔ پولیتزر برده قاعدتاً مانند بعضی از کتاب‌هایی که جایزهٔ پولیتزر برده‌اند باید بیشتر مرهون مضمون باشد تا فرم هنری کتاب. این کتاب البته به شکلی جالب به دستم رسید؛ توی کوچهٔ ما یکی از ساکنین، کارتون کتابی گذاشته بود و این کتاب بر خلاف بقیهٔ کتاب‌های کارتون نو و دست‌نخورده لای کتاب‌ها بود که یعنی ببرید برای خودتان. وقتی که برداشتمش، رسیدِ خرید کتاب هنوز لایش مانده بود؛ کتاب هدیه بود از طرف کسی که آن را یک سال قبل از ویرجینیا خریده بود و حالا گیرندهٔ هدیه یا دل خوشی از کتاب نداشت یا از فرستندهٔ کتاب.

برگردم به اصل مطلب؛ این کتاب را یک ویتنامی بزرگ‌شدهٔ‌ آمریکا، کسی که والدینش جنگ‌زده بودند، نوشته است. نویسندهْ استاد دانشگاه و شغل اصلی‌اش تحقیق در مورد مسألهٔ جنگ، نژادپرستی و مهاجرت است. شخصیت اول داستان یک ویتنامی است که حاصل رابطهٔ نامشروع کشیشی فرانسوی با زنی ویتنامی است. او جاسوس دوجانبه است، برای ویتنام شمالی کار می‌کند ولی جاسوس ویتنام جنوبی (کمونیستی) است. او در حال نوشتن اعترافات خود به فرمانده و کمیسر است ولی این اعترافات شکلی غیرمتعارف می‌گیرد که از کودکی‌هایش، روابط نامشروعی که داشته، قتل‌هایی که مرتکب شده و همه چیز را شامل می‌شود. اگر از هر جای کتاب به صورت تصادفی جمله‌ای بردارید، می‌شود آن را توی پست فیس‌بوک و توئیتر و امثالهم گذاشت و باهاش پز داد. کتاب پر است از جملات ضدامریکایی، ضدسرمایه‌داری و از این جور مسائل. ولی این کافی نیست. کتابْ داستان درست و حسابی ندارد. شما باید تاریخ ویتنام را خوب بدانید تا این کتاب را درست بفهمید. شما باید ضد امریکا، درست‌تر بگویم ضدجمهوری‌خواه‌های امریکا باشید، تا با این کتاب حال کنید. بی‌خیال این که کتابِ داستان جای شعار نیست، بی‌خیال این که داستان باید کششی داشته باشد تا خوانده شود، و بی‌خیال خیلی چیزهای دیگر.

حالا اولین سؤالی که برای من پیش آمد این بود که چرا این کتاب چهار جایزهٔ‌ معتبر از جمله پولیتزر را از آن خود کرده است؟ به نظرم باید به این نکته توجه داشت که این کتاب در اوج دعوای چپ (باسمه‌ای) و راست نوشته شده است و جایزه‌ای مثل پولیتزر که از دانشگاه خودمان، کلمبیا، می‌آید به شدت دموکرات است و مخالف جمهوری‌خواه‌ها. خوانندگان چنین کتاب‌هایی عمدتاً از شهرهای متمایل به دموکرات‌ها مانند بوستون، نیویورک و سان‌فرانسیسکو هستند و لذا آن چیز که عیان است، چه حاجت به بیان است.

بگذارید مثالی ساده بزنم: فکر می‌کنید از کتاب‌های فارسی چه کتاب‌هایی در امریکا توی قفسه‌ها پیدا می‌شود؟ اولی‌اش رومی، یا همان مولوی، است چنان که افتد و دانی، دیگری گاهی «کولونل» دولت‌آبادی با این عنوان جلد «کتاب توقیف‌شده در کشور ایران» و سپس کلی کتاب از نویسنده‌های مهاجر فرزند عمدتاً ضدانقلابی‌های دههٔ پنجاه. بازار کتاب امریکا نیوشای بسیاری از حرف‌ها نیست؛ نه آن که دلش نخواهد، نمی‌تواند بشنود. این استعداد در این مکتب لیبرالیستی ما (یعنی امریکایی‌ها) و بقیهٔ‌ دنیا‌ (یعنی دقیقاً‌ بقیهٔ دنیا)، و خوداستثناپنداری (اکسپشنالیسم) وجود ندارد. 

قصهٔ این کتاب هم همین است؛ حالا که آب‌ها از آسیاب افتاده و پس از اندی سال از جنگ‌شان نادمند می‌توانند این شعارها را گوش بدهند،‌ که البته لزوماً داستانی نیست که خوب روایت شده باشد.